1397/11/27

ساخت وبلاگ
امروز از جدی ترین، انکار ناپذیرترین، واقعی ترین و تکراری ترین روزهای زندگی من بود. روز تولدم. 
شاید حرف های زیادی باشد اما ، حرفهایی است که در خلوت من و تو باید گفته شود. 

میخواستم تو کنارم باشی، قبل از غروب آمدم نزدیک تو ، چند ساعتی آنجا بودم که شاید ببینمت، با احتمال یک در پانصد و هجده هزار و چهارصد. 
ندیدمت اما باید اعتراف کنم که امسال جدی ترین ، انکار ناپذیرترین ، واقعی ترین روز زندگی من ، با شناخت تو اما تکراری ترین روز زندگیم نبود.  


1397/8/1


 

 

1397/11/27...
ما را در سایت 1397/11/27 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myromi بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 4:31

امروز جدی ترین ، انکار ناپذیر ترین و واقعی ترین روز زندگی تو و بزرگترین، پر افتخارترین و دوست داشتنی ترین روز زندگی من است، تولد تو  پنجاه و هفت ، هفتاد و هفت، نود و هفت است، هر کدام از اینها بیست سال 1397/11/27...ادامه مطلب
ما را در سایت 1397/11/27 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myromi بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 4:31

چند روز از تولدت گذشته و شنبه به جای پنجشبه آمدی. وقتی میبینمت خوشحال ترین مرد دنیا هستم و البته امروز عصبانی، برای اینکه میخواستم روز تولدت کنار فقط من باشی، توقع بی جایی است چون در رابطه نیستم ، اما 1397/11/27...ادامه مطلب
ما را در سایت 1397/11/27 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myromi بازدید : 58 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 4:31

امشب وقتی رسیدم خونه سر تا پا خیس بودم،  سردی برف تا مغز استخونم رسیده بود، به بی حسی که به بدنم میداد نیاز داشتم ، تک تک اسم هایی که توی واتس آپت دیدم  نقش پُتک رو داشتن و مغز من نقش سندان.وقتی از آم 1397/11/27...ادامه مطلب
ما را در سایت 1397/11/27 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myromi بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 4:31

همین حالا ، خورده غذایی که مونده بود را برای گربه ها گذاشتم، شروع به خوردن کردند و به خانه برگشتم ، وقتی وارد اتاق شدم بوی قهوه تازه آسیاب شده اتاق را پر کرده بود. قهوه تقریباً تمام شده بود امروز در ر 1397/11/27...ادامه مطلب
ما را در سایت 1397/11/27 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myromi بازدید : 60 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 4:31

قبل از خواب کتاب رو از توی کمد برداشتم و توی کیف گذاشتم چند ماه نگه داشته بودمش ، از اولش هم برای تو گرفته بودم، برای همین توی کتابخانه نگذاشته بودمش ، مثل اینکه هر چیز که مربوط به تو هستش باید یک جای 1397/11/27...ادامه مطلب
ما را در سایت 1397/11/27 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myromi بازدید : 60 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 4:31

این روزها پر از خشم و پر از ترس، هر بار به واتس آپ نگاه میکنم ، آنلاین هستی تا نیمه های شب، چند شب ساعت 4:30 صبح خوابیدی. هیچ کدوم از اینها مستقیماً به من ربطی نداره اما چند شب ِ که خواب های مغشوش و آ 1397/11/27...ادامه مطلب
ما را در سایت 1397/11/27 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myromi بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 4:31

بعد از تموم شدن کلاس ها دم غروب بود، فقط خودم رو به ماشین رسوندم، حتی حال ِ رانندگی نداشتم، ماشین آخر یک کوچه بن بست خلوت پارک بود، کنار خونه ای که اگر روزی کنارم بودی میگم داستانش چیه. فقط نشستم توی 1397/11/27...ادامه مطلب
ما را در سایت 1397/11/27 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myromi بازدید : 54 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 4:31

یکی از روزهای احمقانه تقویم، ولنتاین، بیست و پنجم بهمن هزار و سیصد و نود و هفت، ساعت 1:03 دقیقه نیمه شب آنلاین شدی و آخرین بار که آنلاین دیدمت 19:40 بود.  میخواستم حالت را بپرسم اما با نگاه خوشبینانه 1397/11/27...ادامه مطلب
ما را در سایت 1397/11/27 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myromi بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 4:31

تو شاهکار منی! میدانی؟ شاهکار ِ من امروز صبح منشی آموزشگاه در کلاس را زد و وارد شد با لبخندی که شیطنتی هم در آن بود  و گویی خبر خوبی دارد.گفت : "استاد ، پریا غیبت داشت زنگ زدم به رومینا گفتم بین 11 تا 1397/11/27...ادامه مطلب
ما را در سایت 1397/11/27 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myromi بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 4:31